اگر بخواهم با یک توضیح کوتاه روشن کنم، روانشناسی سلامت چیست، باید بگویم منظور از سلامت اینجا سلامت جسم است. مساله مهم تر روانشناسی سلامت، سلامت جسم است و محل کار اصلی روانشناسان سلامت نه کلینیک بهداشت روان و نه بیمارستان روانی بلکه مطب پزشکان و بیمارستان هاي عمومی یا بخش هاي تخصصی بیمارستان ها است. البته همان طور که در بعدا اشاره می شود این کاربردها اگرچه مهم اند، اما روانشناسی سلامت به آن ها خلاصه نمی شود.

گاهی روانشناسی سلامت در خانه افراد نرمال، و در توصیه هاي پزشکی تلویزیون به بهبود سلامت کمک می کند. وقتی در دکتري روانشناسی سلامت تحصیل می کنید از شما انتظار می رود به همان اندازه و بلکه بیشتر از آنکه به سلامت روان افراد علاقه مند هستید به سلامت جسم آنها نیز علاقه داشته باشید. مسأله شما اینجا این نیست که انسان ها چرا به مشکلات روانی مبتلا می شوند، بلکه مسأله این است که چه عوامل روانی در ابتلاي افراد به بیماري جسمی نقش دارند.

مثلا اگرچه عامل اصلی سرماخوردگی گروهی از ویروس ها است و با رعایت هاي بهداشتی تا حدود زیادي می توان از ابتلا به این بیماري جلوگیري کرد، اما پژوهش ها نشان داده اند هنگامی که واقعا عفونت به ویروس براي افراد اتفاق می افتد، از بین افراد آلوده، افرادي که استرس بیش تري را تجربه می کنند بیش تر علائم بالینی بیماري را نشان می دهند. توجه کنید که در دیدگاه هاي مدرن روانشناسی سلامت، نقش عوامل زیستی به هیچ وجه نادیده گرفته نمی شود، اما نقش عوامل روانی نیز مد نظر قرار می گیرد. اگر بخواهیم بعد از مقدمه تصویري دقیق تر از روانشناسی سلامت ارائه دهیم می توانیم بگوییم روانشناسی سلامت حداقل در سه حوزه به کار می آید. حوزه اول مربوط به باورها، رفتارها، و تغییررفتارهایی است که با سلامت مرتبط اند. همه ما در مورد سلامت ایده هایی داریم. چه قدر معتقیدم ورزش به سلامتی کمک می کند؟ نظر ما راجع به سیگار یا الکل چیست؟ و یا هنگام خوردن چه قدر به غذاهایی که می خوریم توجه می کنیم. همه این ها براي سلامت ما مهم هستند )توجه کنید سلامت جسم(. در کنار این ها رفتارهاي جنسی و رفتارهاي دیگر مرتبط با سلامت نیز مهم به نظر می رسند. اگر کمی فکر کنید می بینید حوزه بسیار گسترده اي می شود. اگر تعریف مدرن روانشناسی را علم مطالعه، پیش بینی و کنترل رفتار و ذهن بدانیم،

اهمیت روانشناسی سلامت در حوزه نخست مشخص می گردد. بخش زیادي از کاري که براي عملی شدن “شعار پیش گیري بهتر از درمان” لازم است انجام شود به عهده خود افراد جامعه است. کسی نمی تواند به جاي مردم مسواك یا نخ دندان بزند! و نمی توان فست فودها را تعطیل کرد. اگر قرار باشد مردم خودشان رفتار سالم را انتخاب کنند، باید رفتار آن ها مورد طالعه قرار گیرد که بخش زیادي از آن روانشناختی است.

صرف گفتن اینکه “فست فود بد است” براي رفتار سالم تر کافی نیست. گاهی افراد باید خیلی بیش تر از این آموزش ببینند. گاهی الگوهاي دیگري در موضوع مداخله می کند. بعضی اوقات افراد به خوردن هیجانی روي می آورند. مجموعه اي از عوامل پیچیده دست به دست هم می دهد و یک رفتار سالم یا ناسالم شکل می گیرد. اگر فردي یا سازمانی دغدغه تغییر این رفتارها را دارد، احتمالا باید دانش نسبتا کاملی از این عوامل داشته باشد. در حال حاضر بخش وسیعی از پژوهشگران روانشناسی سلامت به دنبال به دست آوردن این دانش اند. از کنار دو حوزه دیگر سریع تر می گذریم: بیمارشدن و تجربه بیماري. نه تنها مهم است بدانیم عوامل روانی در ابتلاي ما به بیماري ها چه نقشی دارند )بیمار شدن(، بلکه هنگامی که فراد به یک بیماري جسمی مبتلا می شوند نیز، عوامل روانی در تجربه آن ها و نحوه کنارآمدن آن ها با بیماري مؤثر اند و در سطحی وسیع تر می توانند در کنار تیم پزشکی در فرایند درمان یا همکاري با تیم پزشکی نیز مؤثر باشند. و فراتر از آن صرف نظر از بیمار، باورها، نگرش ها، و بازخوردهاي همراهان و خویشاوندان بیمار چگونه شکل می گیرند و چه اثري بر آن ها یا بیمار دارند.

همه آنها که در رشته روانشناسی و رشته هاي مرتبط فعالیت می کنند می دانند که کار بالینی و پژوهشی در این رشته بدون چالش نیست. یکی از دلایل این مشکلات جوان بودن روانشناسی در ایران است. براي اینکه دید مجملی از مشکلات روانشناسی سلامت به دست آورید کافی است توجه کنید که روانشناسی سلامت یک گرایش خیلی جوان است از روانشناسی که خود جوان است. علاوه بر این اگر اندازه گیري را جزء اساسی پژوهش هاي کمی بدانیم انجام این پژوهش ها در روانشناسی سلامت مشکل تر است، چراکه براي اندازه گیري سازه هاي روانشناختی تا حدودي می توان از خودگزارشی و روش هاي مداد-کاغذي )پرسشنامه( استفاده کرد. اما اندازه گیري سلامت جسمانی با این روش ها کم تر امکان پذیر است. ما می توانیم تا حدودي از افراد بپرسیم که چه قدر مضطرب اند اما افراد نمی توانند فشار خون خود را گزارش کنند و اگر از افراد بپرسیم در سال گذشته چندبار سرما خورده اید، چه قدر می توانیم اطمینان داشته باشیم که تعداد سرماخوردگی را درست به یادآورده اند؟ به همین دلیل پژوهش هایی که در حوزه روانشناسی سلامت انجام می شوند بسیاري اوقات تکنولوژي هاي پیشرفته تري نسبت به روانشناسی دارند و بیشتر مستلزم کار بالینی اند. به عنوان مثال روش ایجاد زخم کوچک براي بررسی فعالیت سیستم ایمنی، روش هاي ایمونو اسی براي به دست آوردن هورمونها یا سایر مواد در نمونه خون، یا انواع آزمایشات خون، یا دستگاه هاي متحرك اندازه گیري تحرك یا فشار خون و ضربان قلب. وقتی می بینید که مثلا پژوهشی انجام شده و با استفاده از این تکنولوژي هاي پیشرفته ارتباط بین رضایت زناشویی و فشارخون را بررسی کرده ممکن است هم هیجان زده شوید و هم دلسرد بابت اینکه امکانات انجام چنین پژوهش هایی را در ایران نداشته باشید. با این حال زیاد ناامید نشوید. هنوز بعضی از پژوهش ها در حوزه روان شناسی سلامت که در مجله هاي قوي مانند مجله روانشناسی سلامت انجمن روانشناسی آمریکا چاپ می شوند، تنها با پرسشنامه یا روش هاي دیگر خود گزارشی انجام می شوند و افراد زیادي هم در ایران در حال تکاپو هستند تا از این تکنولوژي هاي جدید استفاده کنند

رویکرد پزشکان در ایران نسبت به روانشناسی سلامت متفاوت است. بعضی از آن ها دیدگاه بازي دارند و حتی علاقه مند به کار با روانشناسان هستند و افرادي را که مشکلات روانی مرتبط با بیماري جسمی دارند به روانشناسان ارجاع می دهند، اما بعضی دیگر جایگاهی براي این رشته قائل نیستند و تأکید بر علم پزشکی با ترادیسیون مشخص خودش را کافی می دانند

تفاوت اصلی رشته روانشناسی سلامت در این است که دغدغه آن، سلامت در معناي عام است. در این برداشت لزوما تفکیکی میان سلامت جسم و روان گذاشته نمی شود، اما در مجموع تأکید روي سلامت جسم است این درحالی است که روانشناسی بالینی بیش تر متمرکز بر درمان بیماري ها، اختلالات یا مشکلات روانی است، هر چند ممکن است در ریشه  یابی این اختلالات دیدگاه زیستی را در نظر بگیرد. به هر حال علاوه بر اینکه رشته اي به نام روانشناسی بالینی سلامت وجود دارد که هدف آن کار بالینی براي مداخله در رفتار بیماري و یا وضعیت روانی افراد بیمار است، در حال حاضر بسیاري از فارغ التحصیلان دکتري روانشناسی سلامت در ایران در حوزه روانشناسی بالینی فعالیت می

کنند و از این نظر منعی وجود ندارد. بگذارید جواب این سوال را به یک مثال بالینی خاتمه دهم. فرض کنید یک فرد در خانواده دچار نوعی درد مزمن است، روانشناسی سلامت می تواند هم در این زمینه مداخله کند که فرد به دستورات پزشکی اهمیت دهد و انگیزه براي رفتار سالم پیدا کند )مثلا انجام ورزش یا مصرف کلسیم( و هم می تواند این را بررسی کند که  پدیده درد چه اثري بر روابط این فرد با خانواده و نحوه تعامل آن ها با او دارد. آیا وقتی او درد خود را بیان می کند، آن ها چه بازخوردي می دهندو نوع بازخورد آن ها چه تأثیري در احساس ناراحتی روانی بیمار، یا تجربه درد بیمار خواهد داشت.

بگذارید براي آشنایی بیش تر شما با روانشناسی سلامت یک مثال از دنیاي واقعی بیاورم. کلی مک گونیگال در یک سخنرانی در TEDدر مورد دو رویکرد سنتی و جدید به مطالعات استرس بحث می کند. تا کنون این طور تصور شده است که استرس به طور کلی خطر بیماري ها و مرگ زودهنگام را افزایش می دهد اما پژوهش هاي جدید نشان می دهند که خود این باور که “استرس مضر است” می تواند با افزایش خطر مرگ زودهنگام همراه باشند. در واقع یک پژوهش نشان داده است که در افرادي که چنین باوري ندارند، عملا ممکن است ارتباطی بین میزان تجربه استرس و خطر سلامت وجود نداشته باشد.

یک موضوع جنجالی روانشناسی سلامت: اگر به استرس به عنوان افزایش انرژی و آماده سازی نگاه کنیم، ممکن است  دیگر خطری برای سلامتی نداشته باشد با توجه به این موضوع می توانید بفهمید تنها یک موضوع جزیی ارتباط استرس و سلامت چه قدر می تواند موضوع جنجالی براي روانشناسی سلامت باشد، به خصوص وقتی بر نقش یک باور این

قدر تأکید شود. مطابق گفته کلی مک گونیگال اگر به استرس به عنوان افزایش انرژي و آماده

سازي نگاه کنیم، ممکن است دیگر خطري براي سلامتی نداشته باشد.

 

منبع : learnpsychology.ir

دیدگاهتان را بنویسید